مهم ترین دارایی بانتن[صل۴]
مهم ترین دارایی بانتن فصل ۴ پارت۱
از زبان هینا:
استرس شدیدی داشتم نزدیک بود یه آدم بخاطر من کشته شه
مایکی داشت با مشت به صورت اون فرد جوان نیکوبید فقط چون اون مرد خواست باهام دوس بشه
هر چقدر ازش خواهش کردم ولش کنه اصلا گوش نمیداد انگار نمیشنید
سانزو دستم رو گرفت و آوردم کنار اما همچنین میترسم
مایکی بلخره دست از مشت زدن به پسر جوان برداشت و اون رو با صورت خونی تنها گذاشت به سمتم و در راه سانزو بهش دستمال داد تا دستای خونیش رو پاک کنه ران و ریندو هم رفتن اون پسر رو جمع و جور کنن بندازن ی جای یک تو دید کسی نباشه
مایکی اومد دستم دو گرفت و گرفتن دستم فهمید ترسیدم
ی نگاه یاده و خشک بهم کرد و دستمو کمی فشار داد و کشید تا دنبالش برم
سوار ماشین شخصی و گرونش شدیم که مشکی رنگ بود و راننده شخصی داشت
من سمت چپ و گوشه نشستم و اون روبه روم سمت راست خیلی ریلکس بود و این منو اذار میداد
چند روز بود که رفتار مایکی خیل یسرد و خشک شده حتی با من و این ... بی سابقه هست
مایگی همیشه بام مهربون بود حتی وقتی تو کنسرت ها هیت میگرفتم
وقتی ایزانا سعی کرد منو برگردونه
وقتی با سانزو دعوام شد و....
اما الان حدود یک هفته ای میشه که خیلی بد شده من ا زمایگی نمیترسم اما دوست ندارم اینجوری باشع مخصوصا الان که نمیدونم چرا اینکارو میکنه
هفته پیش:
صدای شکسته شدن استخوان های فردی میومد و داد هایی که از درد بود
من و کاکوچو داشتیم فیلم میدیدیم که با شنیدن این صدا از اتاق بیرون و به سمت صدا رفتیم
کاکوچو در رو باز کرد و دیدیم کوکونوی . ران و ریندو . تاکئومی از ترس یه گوشه جمع شدن
و مایکی داره با مشت و لگد به سانزو حمله میکنه
وقتی اینارو دیدم با داد گفتم: بسته مایکی
مایکی با شنیدن صدای من دست از کتک زدن سانزو برداشت
و برگشت سمت من
و .....
حمایت کنید بچه ها لطفا
از زبان هینا:
استرس شدیدی داشتم نزدیک بود یه آدم بخاطر من کشته شه
مایکی داشت با مشت به صورت اون فرد جوان نیکوبید فقط چون اون مرد خواست باهام دوس بشه
هر چقدر ازش خواهش کردم ولش کنه اصلا گوش نمیداد انگار نمیشنید
سانزو دستم رو گرفت و آوردم کنار اما همچنین میترسم
مایکی بلخره دست از مشت زدن به پسر جوان برداشت و اون رو با صورت خونی تنها گذاشت به سمتم و در راه سانزو بهش دستمال داد تا دستای خونیش رو پاک کنه ران و ریندو هم رفتن اون پسر رو جمع و جور کنن بندازن ی جای یک تو دید کسی نباشه
مایکی اومد دستم دو گرفت و گرفتن دستم فهمید ترسیدم
ی نگاه یاده و خشک بهم کرد و دستمو کمی فشار داد و کشید تا دنبالش برم
سوار ماشین شخصی و گرونش شدیم که مشکی رنگ بود و راننده شخصی داشت
من سمت چپ و گوشه نشستم و اون روبه روم سمت راست خیلی ریلکس بود و این منو اذار میداد
چند روز بود که رفتار مایکی خیل یسرد و خشک شده حتی با من و این ... بی سابقه هست
مایگی همیشه بام مهربون بود حتی وقتی تو کنسرت ها هیت میگرفتم
وقتی ایزانا سعی کرد منو برگردونه
وقتی با سانزو دعوام شد و....
اما الان حدود یک هفته ای میشه که خیلی بد شده من ا زمایگی نمیترسم اما دوست ندارم اینجوری باشع مخصوصا الان که نمیدونم چرا اینکارو میکنه
هفته پیش:
صدای شکسته شدن استخوان های فردی میومد و داد هایی که از درد بود
من و کاکوچو داشتیم فیلم میدیدیم که با شنیدن این صدا از اتاق بیرون و به سمت صدا رفتیم
کاکوچو در رو باز کرد و دیدیم کوکونوی . ران و ریندو . تاکئومی از ترس یه گوشه جمع شدن
و مایکی داره با مشت و لگد به سانزو حمله میکنه
وقتی اینارو دیدم با داد گفتم: بسته مایکی
مایکی با شنیدن صدای من دست از کتک زدن سانزو برداشت
و برگشت سمت من
و .....
حمایت کنید بچه ها لطفا
۶.۵k
۲۳ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.